ساعت فلش

 شوربختانه بیست و نهمین سالگرد زادروزم از برای دیگران بسیار گران حاصل شد.گرانی که در آن امید نیست.گرانی که نه از برای کنش بد خویش که از برای کنش جمع استوار گشت.درونم در جدال است از پی اینکه چرا تاوان کنش جمع بر من بسته شده تا بهترین روز زندگی خویش در تنهایی غوطه ور گردم.چه مقدار آزرده گی از خویش جاری ساخته ام که حتی زادروزم هم باید به رنجش سپری شود.پژمرده دل گشتم و نا امید از برای این گذران دنیا که چه میکند با شور و شوق درونم.دلم میتپد و هر تپشش اندوه گین تر از تپش کهنه که چرا باید خو بگیرد با دل آزردگی واز برای تکیه گاه.درونم غوغایی برپا شده که بیدادمند زادروزم را هم پاس نداشت.

 به نام يزدان

بي آنکه کامي از خورش برده باشيم دهانمان سوخت

 ديرگاهی است که درونم خو گرفته با شوخ رفتاري از براي گشودن دشواري ها.شوربختانه بيشتر هنگام ، برداشت نيکي پيامد نمي گردد.شبي که براي برقرار نمودن جشن و شادي با تبار خويش گردهم آمده بوديم، به ناگاه درونم دستور شوخي براي پاک کردن تيره گيهاي برقرار شده بين دو آفريده از تبار خويش را استوار نمود.اين دستور بدون اينکه تيره گيها را از بين ببرد، انگيزاننده تيره گيهاي تازه نيز گشت و اين آفريده را به تباهي آيين ، گناه بستند.نگريستني است که اين آفريده ، بن همه تيره گيها قرار داده شد.به گفته آفريدگان کهن بي آنکه کامي از خورش برده باشيم دهانمان سوخت.          مجيد کارخانه

 به نام پروردگار چاره گشا

نيک روز باشيد و سربلند.روزگارم بيش رنج و آزردگي در حال سپري شدن است.دليل را جستو خواهم کرد و خواهم گشت به پي راه چاره اي از براي اين روزگار گير کرده در زمان.روزها به مانند هفته ها و هفته ها به مانند ماهها و ماهها به مانند سالها در گذر است . هر روز را با پريشاني شروع ميکنم  و با شادماني از بهر آتيه اي روشن به پايان ميرسانم.توان اينکه بدانم در آتيه فرزند و همسرم چه پنهان گشته است را ندارم.نگرانم و نگران.چه بر سرحالمان خواهد گذشت.خسته گشتم و پريشان حال از اينکه چشم اميد به غير بسته ام و توان رزم با اين آزردگي و پريشان روزگاري را ندارم.هم اينک موسم اين رسيده که راهنماي زندگي خويش را عقل و داشته ها قرار بدهم تا بتوانم در رديف جنگجويان براي مبازه در نبرد شغل و حرفه قرار بگيرم.قرار در اين رديف ، پايان تمام تلاشهاي مردم براي زندگاني است.اگرچه بيشينه در تلاشند تا در جنگ به جايگاه بهتري دست پيدا کنند اما بهتر در اين پنهان گشته که هر کس با چه غنيمتي از اين جنگ بسوي آرامشگاه خويش باز مي گردد.

از بهر آشفتگي حال که از براي آفريدگان نزديک(گرچه دور) بارور گشته به پي آسايش روح،روحي که در آن پروردگار جايگاه دارد،با مردم آرامشگاه خويش به گفتگو مي پردازم آنگاه دست رنج آن چيزي جزء بيشينه گشتن ناآسايشي ها قرار نميگيرد.به پروردگار گيتي سوگند  که آماج خود را جزء آسايش روح خويش و مردم آرامشگاه خويش استوار نبسته ام و نخواهم بست.مردم آرامشگاه براي گردآوردن آسايش در سراي آفريدگان نزديک(گرچه دور) بيشينه تلاش ميکنند.گرچه اين تلاش نيک برداشت نيست ولي درخور سپاس بيشينه قرار دارد چون نامه پارساي ما بر اين استوار گشته که نيک رفتاري و ارجمندي بر پدر و مادر بايسته است.

 راستی شما فکر میکنین پسرا و دخترا چه جوری نیمرو درست 

می کنن ؟؟